آنکه تمام گیتی را گشته باشد. (آنندراج) (بهار عجم) ، کنایه از پادشاهی که سرتاسر گیتی را سیر کرده است: همه کردۀ شاه گیتی خرام در این یک ورق کاغذ آرم تمام. نظامی
آنکه تمام گیتی را گشته باشد. (آنندراج) (بهار عجم) ، کنایه از پادشاهی که سرتاسر گیتی را سیر کرده است: همه کردۀ شاه گیتی خرام در این یک ورق کاغذ آرم تمام. نظامی
خدای گیتی. پروردگار جهان. آفرینندۀ جهان: چو نیکی نمایدت گیتی خدای تو با هر کسی نیز نیکی نمای. اسدی. جوانمرد گفت ای ز گیتی خدای به پیغمبری خلق را رهنمای. نظامی. نظر کن در این جام گیتی نمای ببین آنچه خواهی ز گیتی خدای. نظامی. ، کنایه از پادشاه باشد
خدای گیتی. پروردگار جهان. آفرینندۀ جهان: چو نیکی نمایدت گیتی خدای تو با هر کسی نیز نیکی نمای. اسدی. جوانمرد گفت ای ز گیتی خدای به پیغمبری خلق را رهنمای. نظامی. نظر کن در این جام گیتی نمای ببین آنچه خواهی ز گیتی خدای. نظامی. ، کنایه از پادشاه باشد
آرایش دهنده گیتی، عالم آرای، (ناظم الاطباء) : سپهری برین گونه برپای کرد شب و روز را گیتی آرای کرد، فردوسی، ای بار خدای گیتی آرای بربندۀ پیر خود ببخشای، سعدی، ، خداوند و خالق گیتی، (آنندراج) (بهارعجم)، از اوصاف پادشاه باشد، (از آنندراج) (از بهار عجم) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 314) : شه گیتی آرای خورشیدبخت که بر تارک چرخ بنهاد تخت، فردوسی، ، نوعی از گل سرخ نیک منظر و رعنا که از بصره آورند و پرهای آن را مدتی میتوان نگاه داشت و چون آن را در لای لباسها نهند بوی خوش به آنهامیدهد شبیه به بویی که مرکب از بوی مشک و عنبر باشد، (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 314) (ناظم الاطباء)، رجوع به گل گیتی شود
آرایش دهنده گیتی، عالم آرای، (ناظم الاطباء) : سپهری برین گونه برپای کرد شب و روز را گیتی آرای کرد، فردوسی، ای بار خدای گیتی آرای بربندۀ پیر خود ببخشای، سعدی، ، خداوند و خالق گیتی، (آنندراج) (بهارعجم)، از اوصاف پادشاه باشد، (از آنندراج) (از بهار عجم) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 314) : شه گیتی آرای خورشیدبخت که بر تارک چرخ بنهاد تخت، فردوسی، ، نوعی از گل سرخ نیک منظر و رعنا که از بصره آورند و پرهای آن را مدتی میتوان نگاه داشت و چون آن را در لای لباسها نهند بوی خوش به آنهامیدهد شبیه به بویی که مرکب از بوی مشک و عنبر باشد، (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 314) (ناظم الاطباء)، رجوع به گل گیتی شود